داغ
دست بر دلم مگذار
میسوزی ....
داغ خیلی چیز ها بر دلــــــــــــــم مانده
قایقی کاغذی میسازم و به آب می اندازم میخواهم سوار بر زورق کاغذی ام به سوی تو بیایم ازراه رودی که از چشمه ی چشمان من به دریای دل تو میریزد
مثل آن مسجد بین راهی تنهایم!
هر کس هم که می آید مسافر است، می شکند!
هم نمازش را هم دلم را...
سلام روزگار... چه میکنی با نامردی مردمان..
من هم ..اگر بگذارند ...
دارم خرده های دلم را...
چسب میزنم... راستی این دل ...
دل می شود؟!
خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل، این سقوط ناگزیر
آسمان بی هدف، بادهای بی طرف
ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر
ای نظاره ی شگفت، ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر، ای هنوز بی نظیر
آیه آیه ات صریح، سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر
از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر
این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها
این منم در این طرف، پشت میله ها اسیر
دست خسته ی مرا، مثل کودکی بگیر
با خودت ببر، خسته ام از این کویر
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا به دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چه قدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم ؟
قطره ای کو که به دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم ؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است......
مرگ را از رفتن خود بی خبر خواهم گذاشت
سردر آغوش گناهی تازه تر خواهم گذاشت
بی پر و بال از ستبر آسمان خواهم گذشت
در کبود لانه مشتی بال و پر خواهم گذاشت
در به در دنبال یک جو تشنگی خواهم دوید
چشمه را با تشنگان در به در خواهم گذاشت
تا نگویند این جوان بی رد پایی کوچ کرد
دفتری شعرومزاری شعله ور خواهم گذاشت
بی صدا در کلبه متروک جان خواهم سپرد
مرگ را از رفتن خود بی خبر خواهم گذاشت
بیا ای مرگ امشب راحتم کن سخت دلگیرم
ملول از ننگ هستی هستم و از زندگی سیرم
اگرجان از تن انسان چو بیرون رفت میمیرد
ندارم جانی اندر تن چرا آخر نمیمیرم
گریزانی چرا ای مرگ ای صیاد دام افکن
شکارآمد به پای خود چه غم داری بزن تیرم
بیا دستم به دامان تو دستم را بگیر امشب
وگرنه انتقام زندگی را از تو میگیرم
بیا و دست بردار ای فلک از بازی جانم
ورق برگشت بازنده تویی در دور تقدیرم
اگرچه عمر کوتاهم برای عاشقی کم بود
بیا ای زندگی بگذر دم آخر ز تقصیرم
بار سنگینی ز غم بر شانه دارم سالهاست
در میان آب و آتش خانه دارم سالهاست
بنگر احوال مرا آنکس که سنگم میزند
بر سر دیوار ایشان لانه دارم سالهاست
بلبلم یا جغد شب هرگز ندانستم ولی
آشیانی کنج این ویرانه دارم سالهاست
من مسافر بودم از اول در این دیر خراب
در دیار دیگری کاشانه دارم سالهاست
شهنه گر دستم شکست و ساغرم را عیب نیست
خاطرات ماندنی از گوشه ی میخانه دارم سالهاست
گر چه لب را بسته و می را حرامم کرده اند
نقشی از لب بر لب پیمانه دارم سالهاست
گفتمش پائیز را این خش خش دل چیست گفت
شکوه ها از این دل دیوانه دارم سالهاست
پائیز
من گلی خشکیده در بشکسته گلدانم هنوز
از ازل بیمارم و دنبال درمانم هنوز
در پس یک شیشه ی بشکسته دور از آفتاب
شاخه ای بشکسته در بشکسته گلدانم هنوز
گر چه دلتنگ بهار و بلبل سر گشته ام
در پی سرمای جانسوز زمستانم هنوز
رقص گل در زیر باران دلنوازی میکند
من ولی در حسرت یک قطره بارانم هنوز
از همان روزی که با غم عهد و پیمان بسته ام
تا که هستم بر سر آن عهد و پیمانم هنوز
زنده بودن را فقط احساس ثابت میکند
زندگی را دشمن احساس میدانم هنوز
زندگی یعنی دبستانی که از غم ساختند
من همان شاگرد پیر آن دبستانم هنوز
مانده ام با این همه گوش گران و چشم کور
با که گویم بی سبب در کنج زندانم هنوز
شعراز پائیز
♥مهربانم♥
♥وارث قلبم♥
از♥تو♥ مینویسم
باور نمی كنم
اینگونه عاشقـانه
در مـن ، حبس شده باشی!!
بگو با چه جادوئی
مرا اینگونه نا عادلانه وقف خودت كردی؟
بگذار در آغوش دیدگانت سبز شوم
از برگ ریزان چشمانت بگذرم
از آبشار گونه هایت سرازیر شوم
و در دشت لبانت
غنچه های بوسه را بچینم
آه. . .
سبدم پر گل شد
گلستانی از وجود تو در من نهفته است
هــیچ میدونی؟
زیــباترین عــاشــقانــه ای کــه برام گفــتی
وقــتی بــود که
اسمــمو بــا “مــیــم” به انــتها رسوندی...
کلام اخر
تو را تا بینهایت دوســـــــ♥ت دارم
پر از تنهایی ام ای کاش بودی
که داره زندگیم از دست میره
یه آهنگی گذاشتم که میدونم
اگه گوشش کنی گریه ات میگیره
صدام از گریه دیشب گرفته
چه احساسی چه بارونی چه حالی
با اشکام باز مهمونی گرفتم
همه چی هست فقط جای تو خالی
دارم دنبال عکسامون میگردم
همونا که لب دریا گرفتیم
اگه ما سهم همدیگه نبودیم
چرا توی دل هم جا گرفتیم
چه معصومانه افتادی تو این عکس
چه لبخند نجیبی رو لباته
تو میخندیو من گریه ام گرفته
چقد این خونه تشنه صداته
نگو خونه بگو دیوار پر درد
که سرتا پاشو خاموشی گرفته
مگه من توی تقدیرت نبودم
شاید دنیا فراموشی گرفته..!
روزایی هست تورابــطه هــا
دِلـِـت میگیـــره ...
ســـرد میشــــی ...
از صبـــوری کــردن
ازدوری !
از فـــاصله ...
از انتظـــار ...
خستـــه میشـــی ...
بــعد دلــت می خواد
حتــی وقــتی ســردی
وقتی نــمی تونی عین بقیــه روزهــا
واســـه ی هم خاطره ات لحظه هـــای عــاشقانه بسازی
بـــاز هــم اندازه ی همون موقع هـــا
که گــرمی
که خــوبی
که دلـــیل آرامششی ...
دوســتت داشــته باشـــه ...
ایـــن دوســت داشــتـــن و نشونت بده ...
حتـــی وقتی هــر چی میاد طرفت پسش می زنــی ...
یـــه روزایی هست کــه دوست داری داد بــزنی
عزیزم ! بفهم !
ایــن ســرما ربطــی بــه کــم شدن احــساسم نداره !
مال دلتــنــگیــه !
دلتنگـــی واســه خـــود ِ تـــــــو ...
امــا یه چیزی انگار راه گلوتو می بنده
که حتی نمی تونی از خودت دفاع کنی !
که سکوت می کنی ...
حالا تــو هــی بیــا و بگــو
نمــی دونم این روزهـــا کــه من بیشتر از همیشــه بهت احتیاج دارم
چـــرا اینجوری ســـردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!
پشت پنجره ی خیس اتاقم
قطرات باران را بر قلبم احساس میکنم
حس عجیبی ست قلبم را از خود جدا
میبینم من این طرف وقلبم
آن طرف پنجره است!....
شکوفه
در اتاقی که به اندازه یک تنهائیست
دل من
که به اندازه یک عشق است
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گل ها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه دل من کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازه یک پنجره می خوانند
دوری اما هم کناری ، آخر این انتظاری
توی زمهیر دستام ، نفس گرم بهاری
یه پرنده ، یه امیدی ، مثه دفتر سفیدی
خط خورشید چشات رو،روی مشق شب کشیدی
یه نشونه ، یه چراغی ، در نقره کوب باغی
برای ساحل خلوت ، مثه تابستون داغی
با ستاره هم نگاهی ، چهره ی زلال ماهی
مثل یه حدس درستی ، سر تردید دو راهی
یه دریچه روی دیوار ، یه دلیلی واسه تکرار
هم مثه سلام اول ، هم مثه خدانگهدار
یه پلی واسه رفاقت ، زنگ بیداری ساعت
هر جا باشی مثه سایه ،با توام تا بی نهایت
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 42
بازدید هفته : 231
بازدید ماه : 574
بازدید کل : 53188
تعداد مطالب : 402
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1
Alternative content