مرغ دلم
مرغ دلم از قفس آزاد شده
اماافسوس آسمان عمرم پوشیده از ابرهای سیاه است
ابرهای سیاه بی کسی روزنه های
خورشیدامید را محوکرده اند
دیگر اثری از شوق پرواز در این پرنده ی کوچک نیست......
sh
قایقی کاغذی میسازم و به آب می اندازم میخواهم سوار بر زورق کاغذی ام به سوی تو بیایم ازراه رودی که از چشمه ی چشمان من به دریای دل تو میریزد
مرغ دلم از قفس آزاد شده
اماافسوس آسمان عمرم پوشیده از ابرهای سیاه است
ابرهای سیاه بی کسی روزنه های
خورشیدامید را محوکرده اند
دیگر اثری از شوق پرواز در این پرنده ی کوچک نیست......
sh
حکم قلبم اعدام صادرشد
ومن هربار که پرونده ی اورا به دادگاه تجدیدنظره خاطراتم
میفرستم تنها جرمی که میابم "صبوری" ست!...
sh
يه حس تازه و مبهم
يه جوري توي دنيامي که تنها با تو خوشحالم
يه احساسي به تو دارم شبيه شوق و بيخوابي
تو چشمات طرح خورشيده تو اين شبهاي مردابي
تا دستاي تو راهي نيست دارم از گريه کم ميشم
تو مرز بين من با تو دارم شکل خودم ميشم
مث گلهاي بي گلدون هنوزم مات باروني
تو از دلتنگي دريا توي توفان چي مي دوني؟
نمي دونم کجا بودم که روياهامو گم کردم
که مي سوزم که مي ميرم اگر که از تو برگردم
ببين غرق توام اما هنوز مي ترسي تنها شي
يه احساسي به تو دارم يه جوري از تو سرشارم
يه کم اين حسّو باور کن که بي وقفه دوست دارم
يه احساسي به تو دارم شبيه عشق و دل بستن
تو هم مثل مني اما يه کم عاشق تري ازمن
یکـــ حَـرفـــ یــکـ زمــسـتآنــ آدمـ رآ گــرمــ نـٍــگهـ مـیـ ــدآرَد ...
و گـــآهـ یـــکـ حــَـرفــ یــکـ عُــمر آدَمـ رآ سَــرد مــــی کـُـنـد ...
حــرفـ هـآ چــهـ کــآرهــآ کِــهـ نِمــیــ کُـنـنـد .....!
سکوت خطرناکتر از حرفهای نیشدار است…
کسی که سکــــــــوت می کند روزی حرفهایش را سرنوشت به شما خواهد گفت…..
میروم اما بدان سنگ هم خواهد شکست
آنچنان که تارو پود قلب من از هم گسست
میروم با زخم هایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمد آشیانم را شکست
میروم اما نگویی بی وفا بود و نماند
از هجوم سایه ها دیگر نگاهم خسته است
راستی یادت بماند از گناه چشم تو
تاول غربت به روی باغ احساسم نشست
طرح ویران کردنم اما عجیب و ساده بود
روی جلد خاطراتم دست طوفان نقش بست
من زن خلق شدم
نه برای در حسرت یک بوسه ماندن
برای خلق بوسه ای از جنس آرامش
من زن خلق نشدم که همخواب آدم های بی خواب شوم
زن خلق شدم که برای خواب کسی رؤیا شوم
من زن خلق نشدم که در تنهایی ام حسرت آغوشی عاشقانه را داشته باشم
زن خلق شدم
تا آغوشی در تنهایی عشقم باشم
به افتخار تو و من
و من زن خلق شدم ،با تحملی پایدار برای
پایداری زندگی....
شــــــبـــــــ هــــــــایـــــم
بـــــــروز شــــــــــده انــــد !!
دردهـــــــایــــــــم آنـــــلایــن
به مــــــغزم کلیــــک کـــه می کنـــم !
یـــا بــــالا نمــی آیـــــد !
یـــا بــــــالا مــــــــی آورد
خدایــــــــــا! سرده این پایین، از اون بالا تماشا کن
اگه میشـه بیــــــا پاییـن و دستـــــای منـــو ها کن
خدایــــــــــا!سرده این پایین،ببـین دستــامـو میلرزه
دیگه حتـــــــــــے همه دنیا،به این دورے نمـے ارزه
تو اون بالا من این پایین،دو تایـــــــے مون چرا تنها؟
اگه لیلــــــے دلش گیــــره! بـــــگو مجنون چرا تنها؟
خدایا! من دلم قرصه،کسے غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت ،که حتــے روز،روشن نیست
کسـے اینجا نمـے بینـه که دنیـــــــــــا زیر چشماته
یه عمره یـــــــــــادمـــــــون رفته،زمیـن دار مکافـاته
فراموشم شده گاهـے،که این پایین چه هـــا کردم
کـــــــــه روزے بایـد از اینجـا بــازم پـیــش تو برگردم
خدایـــــــــا! وقــت برگشـتـن یه کم با من مدارا کن
شنیــدم گرمــه آغوشـــت،اگه میشـه منــم جا کن
بیــا گناه ندارد بــه هم نگاه کنیم
و تازه داشته باشد بیا گناه کنیم !
نگاه و بــوسه و لبخند اگــر گناه بود
بیا که نامهی اعمال خود سیاه کنیم
بیا به نیم نگاهی و خندهای و لبی
تمــــام آخرت خویش را تبـــاه کنیم
به شور و شادی و شوق و ترانه تن بدهیم
و بار کــــوه غـــــم از شور عشق کاه کنیم
و خوشخوریم و خوشبگذریم و خوش باشیم
و تف بـه صورت انواع شیـــخ و شـــاه کنیم !!
و زندهزنده در آغــوش هــــم کباب شویم
و هرچه خنده به فرهنگ مردهخواه کنیم
برای سرخوشی لحظههات هم که شده است
بیــــا گنــــاه ندارد بـــــه هـــم نگــــاه کنیم
بود ســــــــــــــــوزی در آهنگم خدایا
تــــــــــــــــو میدانی چه دلتنگم خدایا
دگـــــــــــــــــــــــر تاب پریشانی ندارم
نه از آهـــــــــــــــن نه از سنگم خدایا
میخواهـــم و می خواستمت تا نفسم بود
می سوختم از حسرت و عشقِ تو بَسَم بود
عشــــــــــق تو بَسَم بود که این شعله بیدار
روشـــــــنگرِ شبــــــــــــهای بلندِ قفسم بود
آن بختِ گُریزنده دمی آمــــــــــــد و بگذشت
غــــــــــم بود که پیوسته نفس در نفسم بود
دسـت من و آغوش تو ! هیهات ! که یک عمر
تنها نفسی با تو نشستن هوســـــــــــم بود
بالله که بجز یادِ تو ، گــــر هیچ کسم هست
حاشـا که به جز عشق تو گر هیچ کسم بود
لب بســـــــته و پر سوخته ، از کوی تو رفتم
رفتم ، بـــــــــخدا ، گر هوسم بود بَسَم بود !
تلاش برای زنده کردنِ یک رابطهِ از دست رفته
مثل اینه که بخوای یه چای سردشده
رو با ریختن آب جوش گرم کنی
نه رنگش مثل اول میشه نه طعمش..!
چقـــدر کم توقع شده ام ….
نه آغوشت را می خواهـــم ، نه یک بوســـه نه حتـــی بودنت را …
همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است…
مرا به آرامش می رسانــد حتــی اصطکــاک سایه هایمـــان …
تنهایی … دیوار … قهوه های سر رفته از حوصله ام
اتاقی که چهار تاق باز ، روی من خوابیده
چشم هایی که از ساعت ، کار افتاده ترند
و شانه های تو ، که زیر بار ِ باران نمی روند
باید گریه ام را روی بی کسی هایم تنظیم کنم
و این یعنی تنهایی...
چه رسمی دارد این دنیا به دنبال نگاه ساده ای بودم
که عاشق بودنم را دیدغزل پوشیدنم را دید
و او از چشم غمگینم٬نگاهی تازه را فهمید
عجب من خاطره دارم...از آن شب های دلسردی
شبی با شعر خوابیدن شبی با گریه شب گردی
تو رفتی...و نفهمیدی... که با این قلب افسرده٬ چه ها کردی
عجب دنیای بی رحمی...همیشه غصه بارانم...نمی دانم
چه رسمی دارد این دنیا٬ نمی دانم...
دیــگـــر تـَمــــــآمـ شـــُــد !!
آرزوهـآیــَمـ رآ گـُذآشتــَــــمـ در کـــُـوزه
، با آبـــِـش قـــُـرص هــآی اَعـصآبـــَـمـ را مــے خــُورمــ
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 228
بازدید هفته : 324
بازدید ماه : 667
بازدید کل : 53281
تعداد مطالب : 402
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1
Alternative content