نه دررفتن حرکت بود نه درماندن سکونی.
نه دررفتن حرکت بود
نه درماندن سکونی.
شاخه ها رااز ریشه جدایی نبود
و بادسخن چین
بابرگها رازی چنان نگفت
که بشاید.
دوشیزه ی عشق من مادری بیگانه است
وستاره پرشتاب
ازگذرگاهی مایوس
برمداری جاودانه می گردد
احمد شاملو
نظرات شما عزیزان: