ماهی دل خسته
ماهی دل خسته منم،بی کسم و بی هم نفس...
خونه ی من تنگه ولی فرقی نداره با قفس...
تو خونه ی خالی من مرده هوای زندگی...
دیگه نفس های منم گرفته بوی کهنگی...
دست های خشم ماهی گیر،رود و واسم کرده یه تنگ...
کی حرفهامو گوش میکنه...حرف منه خسته ی گنگ...
نشسته احساس سکوت رو تن بی حرارتم...
یه روز رها بودم ولی مرده دیگه جسارتم...
تموم لحظه های من ساکت و تکراری شده...
تو رگهای خشک تنم غصه و غم جاری شده...
همه بریدن از منو فقط تویی که با منی...
بیا...بیا...
بی هدفم میون قفل آهنی...
نظرات شما عزیزان: