زهرِ ماری را فقط از کم بیاری میکِشم....
روی بومِ خاطرات با اشک و زاری میکِشم
دارم این تصویرها را یادِگاری میکِشم
یک قفس با میله هایی محکم و قفلی بزرگ
سرنوشتم را شبیهِ یک قناری میکِشم
با شکارِ واژه دارم صحنه سازی میکنم
با غزل تصویرِ مرگی انتحاری میکِشم
تازه می فهمم که منهای تو یعنی اعتیاد
روز و شب از دوریت دائم خُماری میکِشم
اعتیادم اعتیادی پیشِ پا اُفتاده نیست
هی به خود می پیچم و هی بیقراری میکِشم
پشتِ هَم سیگار, هی سیگار , هی سیگار , دود
زهرِ ماری را فقط از کم بیاری میکِشم
نظرات شما عزیزان: